راز دل
راز و نیاز با خدا
نخواستی که با سادگی دل به دریا زنم زدی درون گوشم که ساکت باشمو حیا کنم خموشم ببین تا بگویی خموش سکوتی نشسته درون دلم تا سکوت فقط یک سوال از تو دارم خدا نه مادر کنارم نشسته نه بابا چرا همه راز قلبم همان یار بود زبانم گشودم که او هم رفت زود خموشم خموش هرچه گویی خدا فقط چشم گویم ذلیلم خدا کرم کن دلم را نگاهی بده به اشک دو چشمم پناهی بده بخندان دلی را که بشکسته شد نخندان مرا چون خجل خسته شد خوشم با خوشی های یاران خود خوشی را بده بهر جانان خود پناهم بده در کنار دلت خدایا ببر تا شوم عاشقت خدایا ببر تا شوم عاشقت
نظرات شما عزیزان:
|
About
سلام به وبلاگ من خوش آمدید راز دلم را گویم تا بگویی راز دل ای خدا ........................................... Archivesاسفند 1390بهمن 1390 دی 1390 Authorsافروزحسین م زینب Links
قلب یخی
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump
جوکستان |