راز دل

راز و نیاز با خدا

هیچ کس آن جا نبود!

آن جا نبود!

خوب دیدم، ماه هم پیدا نبود!

گوش دادم، باد هم آن جا نبود!

سایه ای یا تکیه گاهی، آن طرف ترها نبود!

آب نبود!

سراب بود!

زندگی مانند من در خواب بود!

خواب دیدم

صورتم در اینه

صورتم در اینه

اما چرا زیبا نبود؟

پیر گشتم ، پیر گشتم

نه!

دگر رویا نبود!

عشق تو زد تیشه ای بر ریشه ام

آن شبی که هیچ کس آن جا نبود!



نظرات شما عزیزان:

آریاطلا
ساعت4:17---24 بهمن 1390
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست

در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم

یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت

هرچند کوچک باشد اما با تو قسمت میکنم

پاسخ:تو عزیز دلمی خب


داود
ساعت4:58---11 دی 1390
سلام آبجی میلمو یادم رفت با میل حسین گذاشتم
خوبه جالبه ممنون موفق باشی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 6 دی 1390برچسب:,ساعت12:9توسط افروز | |